آسمانخراش و حومه امریکا میان دو جنگ جهانی
PPTppt 23 f 2017
آسمانخراش و حومه امریکا میان دو جنگ جهانی
آسمانخراش و حومه امریکا میان دو جنگ جهانی,
آسمانخراش های حومه امریکا میان دو جنگ جهانی
دهه مياني پايان جنگ اول و سقوط وال استريت در سال 1929 دوره برجسته اي در سرمايه گذاري ساختمان در ايالات متحده بود.اين امر بطور مستقيم در نيمرخ شهرهاي بزرگ در رويش قارچ گونه آسمانخراشها رشد سريع بزرگراهها و رويش بي رويه حومه ها اثر گذاشته بود.
اما فهم بحران ماشيني شدن براي بيشتر معماران دشوار بود.برآوردهاي پرتشويش و تخيل گراي پيشگامان اروپا در ايالات متحده معادلي نداشت.بطور كلي آرزوهاي اصلاح طلبانه براي روياهاي ضدشهري كنارگذاشته شده بود
جستجوي جايگزين اجتماعي و شهري كه در معماري مدرن اروپا نقش اصلي را داشت در واقع در كشوري مثل امريكا بيگانه بود.چرا كه امريكا از تاريخ اساطيري بي دغدغه اي ارتزاق مي كرد.و رويدادهاي انقلابي اساسي در شيوه حكومتي اش فقط طي يك قرن گذشته رخ داده بود.
موقعيت عجيبي بود.از يك طرف معماران و مشتريان امريكايي براي تصويب فوري فرهنگ اروپايي تلاش مي كردند و از طرف ديگر در نوآوري اروپايي امريكا سرزمين موعود همه پديده هاي مدرن تلقي مي شد.
توسعه اقتصادي در سالهاي شكوفايي به شدت بر توليد انبوه، تبليغات ،ترويج ايده مصرف گرايي و وسيله هاي ارتباطي همچون راديو تلفن و خودرو متكي بود. گسترش بيش از حد شركتهاي جديد با نياز به ساختن ادارات مركزي عظيم در مراكز شهرها همراه بود.ساختمانهاي بلندي كه نمودهايي از خود و محصولاتشان را عرضه كنند.
آسمانخراش در نيويورك و شيكاگو در دهه 1870 براي برآوردن نيازهاي انبارداري،بازرگاني و مديريتي در صنعت راه آهن و نيروي بخار پديد آمده بود.بهره برداري از قيمت متعارف زمين و نيز ضرورت كاربردي مستلزم رشد صعودي ساختمانها بود و سيم مفتول فولادي ،آسان بر و قاب فولادي اين امكان را فراهم مي ساخت.درين نوع آناتومي سازه اي،نقشه شبكه اي،فضاهاي تيغه بندي شده و نماهاي باز با هم تركيب مي شد كه به سبكهاي متنوع منجر مي گرديد.
بحراني كه ايجاد مي شد اين بود كه آيا بايد اثر خلق شده آنطور كه كاربري و توان مالي اقتضا داشت بطور مجزا به شكل واحد مهندسي كه بسختي قالب بندي شده رها مي گرديد.يا اينكه خلاقيت بومي در لباس فرهنگي كه از جاي ديگر وارد شده و به آن روكش تمدن عطا شده پوشانده مي شد؟
لوئيس ساليوان با هدايت شيوه خود بين سودگرايي و پيرايه طلبي كوشيد پاسخي بيابد .او در مقاله اي با عنوان ملاحظه هنرمندانه ساختمانهاي اداري بلند ادعا كرد كه آسمانخراش شكل منحصر به فردي است كه از تقاضاي اجتماعي ،طراحي عملي و و سيله ساختاري ناشي شده
تا اينكه تاريخ طراحي آسمانخراش به مسابقه شيكاگو تريبيون در سال 1922رسيد.روزنامه خواستار يكي از زيباترين ساختمانهاي جهان بود كه درست در شمال گردراه شيكاگو در پشت رودخانه واقع بود،جايي كه جاده ميشيگان مي پيچيد. در يادداشتهايي كه براي متقاضيان شركت در مسابقه فرستاده شد بيشتر ويژگي بصري طرح ذكر شده بود.در اينجا فرصتي پيش آمد تا به قالب و شكل توجه شود.و نمونه اوليه زيباسازي شهرهاي امريكا تهيه گردد..
طرحهاي ارسال شده مجموعه اي از نمونه هاي گزينشي و مبهم را نشان مي دهد.نمونه آن طرحي بود كه در برج ناقوس گوته در فلورانس طرح ريزي شد.و در آن معمار براي حفظ تناسبات نمايان نمونه و با وجود آن تكميل تقاضاهاي حجمي نقشه افزودن ضميمه حجيمي را به طرف عقب بنا ضروري مي دانست.
معماران با ناسازگاري اساسي ابعاد آسمانخراش با نظمهاي كلاسيكي مواجه شدند.ستونها يا مانند چوب كبريتهايي بي ارزش ساختماني نسبت به حجم زيرين قرار مي گرفت.يا به حدي متورم مي شد كه بخش عمده اي از برج را مي پوشاند.و پهناي بدنه آنها مانع وضوح كلي بنا مي شد.
در طرح والترگروپيوس اسلوبي در قاب مستطيلي بكار گرفته شده بود.بخش ورودي با رواق ستون دار گشوده مي شد و بخشهاي اصلي طرح با تغييرات اندكي در نظم و ترتيب آن و فضاي دهانه هاي داخلي و با تورفتگيها و سطوح ايوان با ژرفاي مختلف به هم متصل مي گرديد.تاثير كلي به ارتباط دروني تنگاتنگ بخشهاي غيرمتقارن مربوط بود كه بخوبي در چشم انداز سه بعدي قرار مي گرفت و بوسيله آن ساختمان به سهولت ديده مي شد.
دراين طرح تاكيد اصلي بر برش عمودي بود.محورهاي قائم در بخش فوقاني عقب زده شدند تا تاج ميخ داري را تشكيل دهند كه در آن موتورخانه ها و موزه كوچكي قرار مي گرفت.پايه ستونهاي فرعي بر بخش يا بدنه مياني بلند اتكا داشت.پايين ترين بخش كه محل ورود در آنجا واقع شده بود پي ساختمان محسوب مي شد و در ناحيه عقب تا ارتفاع چاپخانه موجود در آن ناحيه بالا آمده بود.
طرحي كه دوم شد :
اين طرح را معماري فنلاندي بنام الييل سارينن طراحي كرده بو د، با قالبهايي در هم فرورفته عقب نشستگيهاي اندك و اتصالات خطي عمودي كه به آساني نمي توان آنرا در سبك خاصي طبقه بندي كرد.
ريموند هود دو سال بعد از موفقيتش در ساختمان شيكاگو تريبيون بناي رادياتورسازي امريكا را در نيويورك طراحي كرد.اين ساختمان با نماي آجري سياه سرمناري هاي طلايي وبخشهاي ظريفش تبلور ايده تخيلي عصر ماشين امريكا را جذابتر و آراسته تر از تقاضاهاي شيشه اي و فولادي توليدات عصرماشيني اروپا متجلي مي ساخت.
امكان داشت ايده هاي نهضت مدرن تا حد نقشمايه هاي صرف تنزل يابد همانگونه كه طرح هود براي ساختمان گروهيل در سالهاي 1929-1928 با تكه كاري پنجره هاي نواري و قالبهاي حجمي ساده اش چنين است.تصوير سايه نما بطور كلي از تركيب بصري منطقي در محدوده قوانين مربوط به عقب نشينيها ناشي مي شد.بخش فوقاني با پويايي و ويژگي عامه پسند طرحهاي صنعتي مدرن ريموند لوي ابتكاري جهت دار بود.
منبع سایت بروزکد
برای دیدن رساله های معماری اینجا کلیک کنید.
برای دیدن پاورپوینت های معماری و عمران اینجا کلیک کنید.
برای دیدن پکیج پاورپوینت های معماری اینجا کلیک کنید.
دیدگاه ها